چشمانتــــــــ ......
زمــــــــاني كه اجازه ورود مرا همــــــــــرآه با كوله باري از عشق در عمق چشمانت را دادي ،
خود ميدانستي اسير چشمانتـــــــــــــــ هيچ گآه ازاد نمي شود
و آن لحظه كه روحم را تسخيــــر كردي تو فهميدي هيچ زمان روح من از تو جدا نخواهد شد.
من به ياد تو و تو بي ياد مجدا از من هم قسم من با تمامــــــــــ كودكيم با عشق تو بزرگ شدمـــــــــ
حال چگونه مي توانم سنگ صبور غم هايم را فراموش كنمـــــــــــ
نظرات شما عزیزان: